کاش هر روز زندگی من،اولین روزی بود که توانایی شنیدن داشتم،تا از صدای چه چه بلبلکان به وجد می آمدم
کاش اولین روزی بود که میدیدم،تا در تماشای سقوط سهمگین و با صلابت آبشار حیرت زده میماندم
کاش اولین روزی بود که لب به سخن میگشودم،تا لذتی را که با سلام دادن به دنیای مملو از زیبایی کسب میکنم را می چشیدم
کاش اولین روزی بود که..........
آری،اینگونه دیگر نعمات خالق این هستی بی منتها،برایم در قالب تکرار و عادت نبود،بلکه هرروز با گشودن پنجره ی اتاقم و نگریستن آسمان بیکرانش انگشت به دهان میماندم
ولی حال چه؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!
نظرات شما عزیزان: